تاريخ : سه شنبه 15 بهمن 1392 | 5:17 AM | نویسنده : نوشین

تک و تنها با یه دنیا خاطرات بی نشون

پشت پنجره میام زل می زنم به آسمون

چشمم انگار بی قراره تا که بارون بزنه

دل من بی اختیار اسمتو فریاد می زنه

اما بارون نمی باره هر چی فریاد می زنه باد

هیچکی فکر دل من نیست

دل من ای رفته از یاد

حالا که ذهن من از عشق تو زندون می تنه

حالا که اسم تو از قافیه بیرون می زنه

نمی خوام شعر بگم واژه تو رو داد می زنه

نمی خوام از تو بگم خاطره فریاد می زنه

اما بارون نمی باره هر چی فریاد می زنه باد

هیچکی فکر دل من نیست

دل من ای رفته از یاد



امتیاز بدهید :

| امتیاز : 0
موضوع : | بازدید : 165
برچسب ها :